افسوس که زمین گرد است

                                                             افسوس که زمین گرد است

                                                                            گردو نیست

                                                                            که مغزی داشته باشد

 

 

حواسم به شمارش معکوس بود

دستهایم به اطراف

پاهایم به دور وُ بر می‌گشت

دور بود   دوری نه

عقلم را نمی فهمیدم انگار

مگر خبر چقدر  فوری بود ؟!

برخورد از نزدیکترین نقطه

هاج و واج نشو!

همه از بیمارستان به آنجا می‌روند

همه از اینجا به آنجا

  

پهلوی تو خوابیده بودم انگار

انگار مرده

نه انگار

نمرده بودم

پرده ها را کنار زدم

همسرم از عکس هایم پاک شده بود یکهو

اتوبوس را بر عکس سوار شدم

و خیابان را اشتباهی

و جز این که

هر کسی به شکل او بود ... او نبود

تقدیر!

بله آقای دکتر

گزارش از موهوم است

صحنه را دوباره بازسازی کنید

سعی کنید به فکر فرو بروید

به غم انگیز

: اتوبوس را برعکس سوار شده

خیابان را اشتباهی

وهمسرش از عکس‌هایش پاک شده

و یک ردپا که همه از آن رفته‌اند

او

خودش

همه

 

اگر بگویم ای دوست

زود به زود می آییم وُ

زود به زود  می رویم وُ

هیچ همین است !

تو به دیدارمن نمی‌آیی

همین طوربه اتاق ِتاریک فرو می‌روم

دیدن  مفهوم ندارد

احتمال دارد    مولف محو شده باشد

یا دود  به هوا

یا مرده به دنیا بیاید

بله دکترها هم خواهند مرد   مولف ها زودتر

و چرا باید به دریا  خوش آمد گفت    نگفت

این آمدن وُ رفتن   رفت و آمد نیست

 

اعتراف می‌کنم

پای همه‌ی متن ها امضای او پاک می‌شود

شیر پاک خورده بود

انگار دستی زودتر از دستهای تو بود

انگار همان که سالها در کوچه  تعقیب می‌کرد

 

چقدر با این حاشیه سیاه  کنار بیایم

این عکس‌ها که به او شبیه نیست

کسی که مرده چطور در این عکس‌ها زنده ؟ !

راهبندان شده

اما عبور  هست

یکی بعد از دیگری می‌روند همه

و از یکی که حضور داشت و غایب بود

یکی بود و یکی نبود

 

یک بام و دو هوا دارم

دردم از درد است وُ یار     درمان نیست

آنکه می آید اشتباهی می آید  اینجا آنجا نیست

هاج و واج در کوچه ایم

شاکی را قاضی کرده ایم

 

دیدم آمبولانس در حاشیه ایستاده است

که  هر لحظه یکی را  ببرد

و یکی را هر لحظه

تعقیب می شویم  وُ گریز در کار نیست ...

 

شگون ندارد

بالای سر مرده

این قدر حرف

این قدر تاویل !

 

من زیر عقل زده‌ام

زیر میکروسکوپ  و هرچی ...!

 

از آن اتاق به این اتاق

چقدر احتمال دارد ...   صفر !

 

بالای سرم به دورترین می‌رسید

چشم‌هایی که فراموش کرده‌ام چه رنگی

با پیراهنش که سیاه

آمده بود

آسمان از بالای سرش

نه ...نمی شنود خانم !

به گذشته می رود او  از حال   می‌رود

جاده با موهای تو پیچان است

خبر مگر چقدر فوری بود ...

 

نظرات 4 + ارسال نظر
کشکول جمعه 20 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 06:33 ب.ظ http://kashkolans.blogsky.com

وسواس

بابی جون یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 02:14 ق.ظ http://classmates.blogsky.com

سلام
وبلاگ خوبی دارید.از اینکه به بلاگ ما سر زدید ممنونم. بازم از این کارا بکنید. امیدوارم میزبان خوبی باشیم.
خوش باشید.

کشکول یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 04:11 ق.ظ http://kashkolans.blogsky.com

فقط یه دسیسه برای کشوندنت به ویلاگم ولی بدم نبود می خوندیش!

سپهر یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:35 ب.ظ http://mano-tanhae.blogsky.com

سلام خوبی؟مرسی که پیش من اومدی.مطلب قشنگی بود.آپ کردم سر بزن بای بای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد